دل تنگ شبانه🥀💔🌙
در دل شب،
صدای تو را میشنوم
نه با گوش، بلکه
با خاطرهای که هنوز نفس میکشد...
پنجرهای نیمهباز،
بوی نانِ داغ و اشکِ پنهانی
و بوی عطری که
از دستانِ مادرم جا مانده...
ماه،
مثل لبخندِ خستهات
بر لبِ آسمان نشسته
و من،
با هر نفس،
نامِ تو را آهسته میگویم...
باد،
از کوچهی کودکیام میگذرد
با صدای لالایی شبانه مادرم
و بوی نم نم باران در پاییز
که هنوز در خاطره ها نفس میکشد...
دستهایت را گم کردهام
اما ردِ نوازشت
بر پیشانیِ دلم مانده
مثل دعایی که هیچوقت
تمام نمیشود...
ای روشنیِ خاموش،
ای آغوشِ ناپیدا،
در هر شبِ بیپناه
تو را میجویم
نه برای فراموشی
برای زندهماندن...
+ نوشته شده در یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴ ساعت 1:49 توسط nasrin
|